خاطراتی از شهید فردویی به روایت مادر؛
اقوام همسرم اومده بودن منزلمون که با هم بریم سر مزار. حدود ۲۵ نفر بودیم. منم مثل همیشه ساکت و با حال بدی گوشه نشسته بودم. جاریم دقیقا همون جا به دیوار اتاق تکیه کرده بود خونه شلوغ بود.
کد خبر: ۹۴۸۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۰۵